(محرم 85 - 31جلسه)
با دنبال کردن این سلسله مباحث، به این حقیقت میرسیم که چگونه مکتب اومانیسم با شعار انسانمحوری، ارزش انسان را در مصرفِ هر چه بیشتر از طبیعت میداند و راه را برای بهرهبرداری بدون حد امیال بشری، از ابزار طبیعت و ماده فراهم میکند؛ در حالی كه انسان، اساساً متعلق به طبیعت نیست، تا به خوش بودن و التذاذ بیشتر از آن، قانع و خرسند شود! درست است كه آدمی باید مرفّه و سعادتمند باشد؛ ولی این امر، زمانی به وقوع میپیوندد كه به عالم دینی و جنت اسماء، راه یابد و از دنیا، تنها به اندازهی سکوی پرواز خود، بهره جوید.
در این مباحث درمییابیم همان طور كه در كربلا دو جبهه وجود داشت، برای ما نیز دو جبهه وجود دارد؛ جبههای پوچ که همان اومانیسم و فرهنگ سکولاری غرب است و جبههای نورانی که فرهنگ عشق حسینی و نظام ولایت فقیه است. و ما باید از نهضت حسینی، نحوهی صحیح بازیگری در نمایش هستی را بیاموزیم و جای خود را در این دو جبهه پیدا کنیم. باید ببینیم در لبیك به ندای "هَلْ مِنْ نَاصِر" مولایمان، در انجذاب هستیم، یا در فرار و گریز به سوی جبههی یزیدی! اگر به این ترتیب، جایگاه خود را بیابیم و جبههی حق و باطلِ زمانمان را با توجه به عبارت معروف "کل یوم عاشورا و کل أرض کربلا" بشناسیم، به بصیرتی دست مییابیم که هجومهای سخت و نرم دشمن، چه با طمطراق سکهها و سرمایهها، چه جاذبههای تکنیکی در بیشتر کردن وسایل رفاه و راحتی، و چه ابزار و آلات تجملاتی، هرگز ما را به زانو درنمیآورد و از جبههی حسینی دور نمیکند.
نظرات کاربران